قصه های علما و کتاب

كتاب زمان

شنبه, 10/29/2016 - 22:30
علّامه مجلسى با تمام عظمتى كه داشت، نوشتن كتب ساده و جزوه‌هاى كوچك به زبان فارسى را براى خود عار نمى‌دانست. آنچه برايش اهميّت داشت، نياز جامعه بود. در همين راستا شروع به ترجمه دعاها، سوره‌ها و قصيده‌ها كرد. او كه از جامعه جدا نبود و حوادث كوچه و بازار را از نظر پنهان نمى‌داشت، بر اين عقيده بود كه نويسندگان بايد زمان و مكان را در نوشتن مدّ نظر خويش داشته باشند.

از صداى پُتك قدرت مى‌گيرم

شنبه, 08/27/2016 - 00:17
ما افتخار داشتيم چند سال در همسايگى استاد، واقع در فلكه دوم صادقيه، بلوار آيت‌الله كاشانى، سكونت داشته باشيم. در همسايگى ما و استاد، پيرمردى آهنگر نيز در منزل خود كار مى‌كرد.

گريه بامعنا

جمعه, 05/27/2016 - 19:45
علامه امينى از همان دوران تحصيل علاقه فراوانى به مطالعه قرآن و نهج‌البلاغه داشت. وى اين دو كتاب را بارها مطالعه كرده و در معانى آن دقيق شده بود. گاهى در مطالعه اين كتاب‌ها مى‌گريست و نم‌نم اشك بر گونه‌هايش جارى مى‌شد. پدرش كتاب «الارشاد» شيخ مفيد را مبناى تدريس قرار داده بود و بعد از اتمام هر فصل به تحليل روش ائمه در طى دوران خلفاى اموى و عباسى مى‌پرداخت.[1]

انگشت متبرّك

جمعه, 04/01/2016 - 21:16
محدث قمى خيلى به كتاب كافى علاقه داشت. زمانى كه در مشهد اقامت داشت، پسر كوچكش كه سه ساله بود، بيمار شد. برايش داروى ايرانى جوشانده كه مختصرى شكر در آن ريخته بودند، آوردند كه بياشامد. محدث با انگشت دست راست كمى داروى مايع را به هم زد. همسرش گفت: «صبر كنيد قاشق بياورم.» حاج شيخ عباس پاسخ مى‌دهد : «از اين كار قصد استشفا دارم. چون با اين دست هزاران حديث از ائمه طاهرين  : نوشته‌ام.»[1]

شفا با كتاب

یکشنبه, 02/07/2016 - 18:50
محدث قمى به همه كتاب‌ها عشق مى‌ورزيد و به آنها به چشم مونس و دوست مى‌نگريست. امّا براى بسيارى از كتب شيعه، مخصوصآ كتب روايى، قداستى خاص و ويژه قائل بود. تا جايى كه به آنها به چشم شفيعان و واسطه‌هاى خود نگاه مى‌كرد و با احترام خاص آنان را مى‌گشود و در هنگام بيمارى و گرفتارى به آنان متوسل مى‌شد. او در كتاب فوائدالرضويه مى‌نويسد :

يا در كتابخانه، يا با كتاب

شنبه, 12/26/2015 - 23:48
يكى از ويژگى‌هاى محدث قمى، علاقه فراوان به نويسندگى و مطالعه كتاب بود. به طورى كه مى‌توان گفت، زندگى او در كتاب و قلم خلاصه شده بود. محدث يا در كتابخانه بود و يا با كتاب، و كمتر ديده مى‌شد كه او مشغول مطالعه و بررسى كتابى نباشد. عشق محدث به كتاب، آن هم كتب حديثى، نورانيت خاصى را به او بخشيده بود. فرزند بزرگ ايشان در اين خصوص مى‌گويد: «در اوّل كودكى با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بيرون مى‌رفتم، او از اوّل صبح تا شام مرتّب به نوشتن و مطالعه مشغول بود.»[1]

براى تأليف الغدير ده هزار كتاب خواندم

شنبه, 11/21/2015 - 03:23
دكتر سيد جعفر شهيدى كه خود در نجف و تهران از ياران آن فرزانه بوده است، مى‌گويد : روزى علّامه امينى به من گفت: «براى تأليف "الغدير" ده هزار جلد كتاب خوانده‌ام.» او مردى گزافه‌گو نبود. وقتى مى‌گفت كتابى را خوانده‌ام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن يادداشت برداشته بود.[1]  

با كتاب انس داشتم

یکشنبه, 09/27/2015 - 22:33
  ]در دوره نوجوانى[ خود ماها هم كتاب داشتيم و كرايه هم مى‌كرديم. نزديك منزل ما كتابفروشى كوچكى بود كه كتاب كرايه مى‌داد. من رمان كه مى‌خواندم، معمولا از آن‌جا كرايه مى‌كردم. به كتابخانه آستان قدس هم مراجعه مى‌كردم . . . با كتاب انس داشتم. البته انسان هم كه در سنين نزديك شصت سالگى هستم . . . از خيلى از نوجوانان بيشتر مطالعه مى‌كنم.[1]  

كتابى كه امام خمينى خوب خوانده بود

سه شنبه, 06/09/2015 - 19:32
كسى از من خواست كتاب‌هايى در زمينه اخلاق معرفى كند. اين آيه را برايش خواندم : «اقرأ كتابک بنفسک اليوم، عليک حسيبا»؛ بخوان كتاب خودت را امروز، همين بر تو حسابگر است. كتاب، يعنى وجود خود انسان. وجود انسان كتابى است كه همه چيز در آن نوشته شده است. انزعم انک جرم صغير         وفيک انطورى العالم الاكبر